امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

باهوشم

یک تولده دیگر با دوستان

سلام مامانی من .نمی دانی این روزها چقدر سرم شلوغ شده .من و تو هر دو خسته شدیم .امروز به خانه بازی بوستانه سبز رفتیم و از ساعت ٢ شروع و تا ٤ انجا بودیم .کلی همه شادی کردید و همراهه عمو مهرداد بازی و شادی کردید . تو هم متفکرانه نگاه می کردی و می خواندی . به همه شما هدیه یک دوربین دادند .میوه و کیکه کفش دوزک و ساندویج و ساندیس هم دادند و تو که گرسنه بودی خوب خوردی. . خلاصه امروز هم گذشت و خوب بود .با بابایی رفتیم و مامان زری و مامانی هم امدند . در راه برگشت تو می دویدی و کلی فرار و شیطانی می کردی و جیغه مرا هم در اوردی اخه اصلا دست نمی دادی و راه خودت را تندتند می رفتی و می خندیدی .و نمی گذاشتی ماشین سوار بشیم .می گفتی با پاه را بریم . ...
30 ارديبهشت 1390

تولدی دیگر با خاله گیتا و دانیال

دیروز خاله گیتا و دانیال و عمو دامون امدند خانه ما و برایت یک کادو زیبا که کامیونه کنترلی با هواپیما بود اورد ند .دانیال برای اولین بار تو را بقل کرد اما تو فرار می کردی و نمی زاشتی .اما از ساعته ٩ تا ٢ شب برق رفت و در تاریکی ماندیم .تو که انگار نه انگار فقط بازی می کردی .نشد یه عکس با هم بگیرید. اما تو هم برای اولین بار نقاشی کشیدی .مثلا چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو و شعر می خواندی و می کشیدی . ٢٩/٠٢/٩٠ ...
30 ارديبهشت 1390

چه پسری تاجه سری؟

دیروز تو ما را کلی کلافه کردی .اصلا پوشک نمی کردی هر کاری کردیم نمی پوشیدی جالب اینجا بود تا جیش می کردی می گفتی در بیار .و وقتی هم نبودی خودت میرفتی دستشویی و جیش می کردی .واقعا زود بزرگ شدی . برای اولین بار خودت دایره کشیدی و دو تا نقطه گذاشتی و شعره چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو رو می خوندی و می کشیدی و سرت حسابی گرم شده بود .افرین پسرم خیلی پیشرفت کردی ماشالا. موفق باشی ...
28 ارديبهشت 1390

دوستانت برای تولد

امروز خاله گیتا شخصا به خودت تولدت را تبریک گفت و تو هم با او صحبت کردی . و اما خاله خاطره که اس ام اس داد و فکر می کرد امروز تولدت هست و تبریک فرستاد . خاله مریم دختر خاله بابا صادق مامانه غزل جون و با خودت هم صحبت کرد. عمه شراره که روزه تولدت زنگ زد. امیر علی از همه دوستارانش و یارانه وفادارش تشکر کرده و یه بوسه ابدار می فرستد. همه شما را دوست دارم .امیر علی مردانی ...
26 ارديبهشت 1390

عکسهای تولده 2 سالگی

 این عکسه تولده یک سالیت هست .  کیکه تولده دو سالگیت  تولده دو سالگیت ٢٥/٢/٩٠  امیر علی دو ساله  امیر علی و کادو ماندگارش  هلیا و امیر علی و کادو زیبایش  روزین و هلیا و امیر علی و کادوی هلیا ...
26 ارديبهشت 1390

روزه تولده 2 سالگی امیر علی

سلام مامان جونم .امروز روزه شلو غی برایت بود و کلی کادو گرفتی و فکر می کنم خیلی بهت خوش گذشت.امروز بابا صادق مرخصی به خاطره تو گرفت .ساعت ١٠ بیدار شدیم و ساعت ١١ خاله سحر امد خانه ما همگی حاظر شدیم و برای گرفتنه کیکت رافتیم که پشیمان شدیم با خود به اتلیه ببریم و گفتیم اب می شه تا برگردیم . خلاصه ٤ تایی به اتلیه رفتیم و تو کلی شیطونی کردی و اصلا برای گرفتنه عکس همکاری نمی کردی .فرار می کردی .بازی می کردی .الکی می خندیدی و می دویدی به اتاقها می رفتی بیچاره بابا و عمو عکاسه خیلی خسته شدن و موقع گرفتنه عکس هم اصلا نمی خندیدی تا ساعت ٥ انجا بودیم البته تو نهارت را هم انجا که لوبیا پلو بود را به خوبی خوردی و من لذت بردم اخه تو اصلا خوب غذا نمی خور...
26 ارديبهشت 1390

یک روز قبل از تولد 2 سالگی امیر علی

مثل برق و باد گذشت و داره فردا که تولده ٢ سالکیت هست می رسد.و چه زود گذشت .امروز از ساعتی که بیدار شدم تا این ساعت که تو خوابیدی سره پا بودن و کار کردم .برای فردا قرار شد که فقط به خودت خوش بگذرد البته خیلی دوست داشتیم تمامی فامیل هم در خوشی ما باشند اما به دلایلی هیچ کس را دعوت نکردیم اگر خدا بخواهد ساعت یک کیکت را که سفارش داده بودیم میگیریم و به اتلیه سها می بریم .بعد هم به خانه مامان زری می ریم تا در انجا دوره هم جشن بگیریم .برای فردا قرمه سبزی خیلی خوش مزه چون تو دوست داری و یک ته چینه مرغ درست کردم .تا فردا کاری نداشته باشم دلم نمی خواست مامان زری را بیشتر از این به زحمت بیندازم . امروز مامان زری خیلی دیر امد و من به تنهایی همه...
24 ارديبهشت 1390

عکسهای این سه روز

امیر علی در پارک و بازی با توپ بسکتبال امیر علی و دوستش امیر علی و سرسره در حاله انتخابه کادوش و این هم اسبه امیر ما خریده بازی فکری تو این هم کادو بابا صادق ...
19 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد